*گفتم : خسته ام *فرمود : از رحمت خدا نا امید نشوید(53زمر)
*گفتم : انگار منو فراموش کردی؟ *فرمود : مرا یاد کنید تا به یاد شما باشم(152بقره)
*گفتم : آخه تا کی صبر کنم؟؟؟ *فرمود : تو چه میدانی شاید موعدش نزدیک باشد(63احزاب)
*گفتم : تو خدایی و صبور!من بنده ام و ظرف صبرم کوچیکه یه اشاره کنی تمومه... *فرمود :شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه(216بقره)
*گفتم : دلم گرفته... *فرمود : (مردم به چه دل خوش کردند) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند(58یونس)
*گفتم : خیلی احساس تنهایی می کنم *فرمود :من که نزدیکم(186بقره)
*گفتم : تو همیشه نزدیکی... من دورم کاش می شد بهت نزدیک بشم *فرمود : هر صبح و عصر پروردگارت را پیش خود با خوف و تضرع و صدای آهسته یاد کن(205نور)
*گفتم :خب اینم توفیق می خواد *فرمود: دوست ندارید خدا شما را ببخشد(22نور)
*گفتم : معلومه که دوست دارم *فرمود : پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و توبه کنید(90هود)
*گفتم : با این همه گناه...برای کدومش توبه کنم؟؟؟ *فرمود : خداوند همه ی گناهان را می بخشد(53زمر)
*گفتم : روی توبه ندارم یعنی اگه بازم بیام می بخشیم؟؟؟ *فرمود : به جز خدا چه کسی گناه کاران را می بخشد؟(135ال عمران) خدا هم توبه کنندگان را و هم انان که پاکند را دوست میدارد(222بقره)
*گفتم : خدا جز تو کسی رو ندارم... *فرمود : خدا برای بنده اش کافی نیست؟!(36زمر)
*گفتم : در برابر این همه مهربونی چیکار کنم؟؟؟ *فرمود : ای مومنان!خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب او را تسبیح کنید که خود و فرشتگانش بر شما درود و رحمت می فرستند ...خدا نسبت به مومنان مهربان است(41احزاب)
1399/01/12 ::
زندگی نجار
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد تا اینکه یک روز او با صاحب کار خود موضوع را ...
[ادامه]
1399/01/12 ::
چنگیز خان مغول و شاهین پرنده
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند.
همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش ...
[ادامه]